نگاهي درباره اومانيسم
اومانيسم تقريبا با كفر يكسان است اين واقعيت مورد پذيرش اومانيسم ها نيز مي باشد .
بيانيه اي كه اومانيسم ها در سال 1973 منتشر كردند بيان ميكند جهان و انسان آفريده نشده اند بلكه به طور مستقل وجود داشته اند وانسان نسبت به هيچ نيروي ديگر به جز خودش مسوليتي ندارد و ايمان به خدا رشد افراد و جوامع را كند مي كند . شش بند اول بيانيه اومانيسم ها اين چنين است:
1اومانيسم ها اعتقاد دارند جهان خود به خود وجود داشته و افريده نشده است .
2 اومانيسم معتقد است كه انسان بخشي از طبيعت است و از يكسري فرايند هاي مستمر به وجود امده است .
3امانيستها با يك ديد ارگانيك به اين نتيجه رسيده اند كه دوگانگي سنتي بيسن ذهن و جسم را بايد مردود دانست .
4همانطور كه از مردم شناسي و تاريخ به وضوح مشخص مي گردد اومانيسم معتقد است كه فرهنگ وتمدن مذهبي انسان محصول رشد تدريجي در اثر تطيق او با محيط طبيعي و ميراث اجتماعي اش مي باشد . فردي كه در فرهنگ خاصي تولد ميشود تا حد زيادي از آن فرهنگ تاثير ميپذيرد .
5اومانيسم اعتقاد دارد ماهيت جهان كه با علوم جديد روشن گرديده است هر گونه تعهد فرا طبيعي يا آسماني را براي ارزشها ي انساني غير قابل قبول نموده است .
6ما معتقديم كه زمان خدا پرستي خدا باوري مدرنيسم و انواع مختلف ((عقايد نو )) سپري شده است.
بايد توجه داشت كه اين ادعا ها عقايدي كليشه اي هستند كه مشخصه محافل مخالف با دين حقيقي است . دليل اين مطلب ان است كه اومانيسم پايه اصلي عقايد ضد مذهب است . اومانيسم توصيفي است از اينكه ((انسان گمان ميكند بيهود رها ميشود)) خداوند در قران كريم ميفرمايد : آيا آدمي پندارد كه بي هدف رها ميشود (قيامت 36)
ادعا مخلوق نبودن انسان عقيده اصلي اومانيسمي است . دو بند اول بيانيه اومانيسمي بيان همين عقيده است علاوه بر اين اومانيسم ها بيان ميكنند كه علم از اين ادعا ها حمايت ميكند . اما آنها اشتباه ميكنند در زمان انتشار اولين بيانيه اومانيستي دو فرضيه اي كه اومانيست ها به عنوان حقايق علمي مطرح كرده اند – اعتقاد بر ازلي بودن جهان و نظريه تكامل – با شكست مواجه شده بود.اولا اعتقاد به ازلي بودن جهان توسط يكسري كشفيات اختر شناسي كه در زمان انتشار اولين بيانميه اومانيستي به دست آمده بود ند بي اعتبار گشته بود. كشفيات مثل اين حقيقت كه جهان در حال منبسط شدن است ويا قضيه انفجار بزرگ كه نشان ميدهد جهان آغازي داشته است . گرچه اومانيست ها از اين اكتشاف ناراضي بودند ولي مجبور به پذيرش آن شدند متفكر ملحد آنتوني فلاو اين چنين اعتراف ميكند :... بنابر اين من در ابتدا اعتراف ميكنم كه اين ملحد بايد از نظريات كيهان شناسي فعليي نگران گردد چرا كه به نظر ميرسد كيهان شناسان براي آنچه سنت توماس بيان ميكرد ولي از نظر فلسفي قادر به اثبات آن نبود – يعني جهان آغازي دارد_ شواهد علمي فراهم آورده اند .
ثانيا نظريه تكامل مهمترين برهان علمي پشتيبان اولين بيانيه اومانيستي در دهه هاي بعد از انتشار آن شروع به فرو ريختن كرد امروزه ميدانيم نظريه هاي افراد ملحدي مانند آ.ا اوپارن و جي . بي. اس هالدان كه در سال 1930 پيشنهاد گرديد هيچ اعتبار علمي ندارد موجودات زنده نمي توانند خود به خود از مواد بي جان به وجود آيند .
علاوه بر اين اين ادعا ي نا درست كه عقايد مذهبي عاملي براي جلوگيري از پيشرفت انسان و در تعارض و كشمكش انداختن اوست با تجارب تاريخي رد مي شود . اومانيست ها ادعا ميكنند كه حذف عقايد مذهبي انسان ها را شاد و آسوده خواهد كرد اما شش سال بعد از انتشار اولين بيانيه اومانيستي جنگ دوم جهاني فاجعه اي كه ايدئولوژي فاشيست سكولار براي جهان به ارمغان آورد شعله ور گرديد . همچنين مدل غربي اومانيسم (نظامهاي سرمايه داري ) نيز در فراهم آوردن صلح وسعادت براي جوامع توفيقي نداشته است .
شكست استدلالهاي اومانيسم بر ضد مذهب در زمينه روانشناسي هم آشكار شده است. اسطوره فرويدي كه شالوده اعتقادات الحادي از اوايل قرن بيستم است با داده هاي تجربي بي اعتبار گشته است. پاتريك گلين اين حقيقت را در كتاب خود با عنوان :خدا يقين آشتي عقل و ايمان در جهان پست سكولار اينگونه بيان كرده است : ربع پاياني قرن بيستم با ديدگاه روانشناسي تحليلي همنوا نبوده است چشمگير ترين آن افشاء نادرست بودن ديدگاه هاي فرويد در مورد مذهب به طور كامل بوده است . پژوهشهاي علمي سالهاي گذشته نشان ميدهد نه تنها عقايد مذهبي آن طور كه فرويد و مريدانش ادعا ميكنند منجر به روان رنجوري يا منشا بيماريهاي عصبي نميگردد بلكه يكي از قوي ترين همبستگي ها را با سلامت رواني و سعادت دارد .
با وجود اين اومانيستها از فلسفه خود دست نكشيده اند و در واقع به جاي آن سعي كرده اند آنرا با روشهاي تبليغاتي گسترده در تمام جهان گسترش دهند .آواز(( خيال كن imagine)) از خواننده مشهور جان لنون تك نواز پرطرفدار ترين گروه موسيقي بيتلزمثالي از اين مورد است :
خيال كن بهشتي نيست
اگر بكوشي چندان دشوار نيست
زير پاي ما جهنمي نيست
فراز سرمان تنها آسمان است
خيال كن همه مردم
امروز را زندگي كنند ...
خيال كن سرزميني نيست
چندان دشوار نيست
چيزي براي كشتن يا كشته شدن نيست
و نه هيچ مذهبي
شايد مرا خيالباف بخواني
اما من تنها نيستم
چشم به راه روزي هستم كه به ما بپيوندي
و جهان يكپارچه گردد.
اين آواز در چند نظر سنجي در سال 1999 به عنوان آواز قرن انتخاب شد .
اين دليل جدي بر اين ادعا است كه اومانيسم بدون داشتن هيچ اساس علمي و عقلاني با استفاده از احساس گرايي بر توده هاي مردم تحميل مي گردد.
به هر حال تلاش اومانيست ها براي توصيف ايمان به خدا و اديان يكتا پرستي به عنوان عقايد بي اساس و منسوخ امر جديدي نيست. بلكه پيروي از آرماني است كه هزاران سال است توسط كساني كه خدا را رد ميكنند مطرح مي شود . خداوند در قران اين ادعا را كه بي دينان مطرح مي كنند يعني انكار دين را تكبر معرفي ميكند (قران سوره مباركه نحل 22 تا 24) به عبارت ديگر اومانيسم آن طور كه حاميان آن ادعا ميكنند طريقه نويني از تفكر نيست بلكه جهان بيني قديمي و منسوخي است كه در ميان كساني كه از روي تكبر خدا را رد ميكنند مشترك است . اگر به پيشرفت در تاريخ اروپا بنگريم دلايل محكم فراواني براي اين ادعا خواهيم يافت .
نويسنده معروف مالاچي مارتين در كتاب خود با عنوان كليد اين خون (THE KEYS OF BLOOD) ريشه اومانيسم را اين گونه بيان ميكند: در اين جو غير عادي از نظر بي ثباتي و كشمكش در اوايل رنسانس ايتاليا شبكه اي از انجمن هاي اومانيست با آرمان فرار از زير سلطه اين نظم ديرينه ظهور كردند . اين انجمنها با داشتند چنين آرماني مجبور بودند حداقل در ابتدا به طور مخفيانه فعاليت كنند اما به جز پنهانكاري اين گروههاي اومانيست دئ مشخصه اصلي ديگر نيز داشتند . اول اينكه آنها در برابر تفسير رايج از كتاب مقدس كه مورد حمايت مقامات مذهبي و غير مذهبي بود و عليه زير بناي فلسفي و اعتقادي كه توسط كليسا براي زندگي مدني و سياسي فراهم شده بود طغيان كردند .
به طور خلاصه انجمنهاي اومانيستي كه در آن دوره شكل گرفتند خواستار جايگزين كردن فرهنگ مسيحي اروپا با فرهنگ جديدي بودند كه در كابالا ريشه داشت (كابالا :اصول اعتقادي كه از مصر باستان به يهوديت وارد شد است كابالا همانند دستگاه كاهنان مصري يك مكتب علوم خفيه بود اساس آنها بر جادوگري قرار داشت . جالب اينكه كابالا توصيفي از آفرينش دارد كه كاملا با آنچه تورات بيان مي دارد تفاوت دارد . اين يك توصيف ماترياليستي بر اساس عقيده مصريان باستان و بر مبناي وجود ازلي ماده است. در قران آيه اي وجود دارد كه به اين موضوع اشاره ميكند خداوند ميفرمايد كه بني اسراييل آيين هاي سحر آميز شيطاني را از منابعي خارج از دين خود فرا گرفتند بقره 102 )
اين نبرد كه مداوم با دين وجود دارد بر دو برهان يا دليل اصلي متكي است :فلسفه ماترياليستي و نظريه تكامل داروين .